جاوا اسکریپت

....کاش شهید شویم هیئت سائلان الحسین اصفهان
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

هیئت سائلان الحسین اصفهان

 

بسم الله الرحمن الرحیم

شاید گمنامی غریبترین و زیباترین واژه ای باشد که تا کنون به گوش شنیده ام،

و مزار شهدای گمنام غریبترین مزاری که به چشم دیده ام،

که آن مزار یک زائر بیش ندارد و آن هم مادر بی حرم …

و خوش به حالت ای گمنام…

تو راه حسین (ع) را برگزیدی و به بهترین وجه ممکن به خدایت رسیدی،

و گرچه در زمین گمنام هستی ولی در آسمان و در میان عرش نشینان مشهور…

و فقط این را می دانم که تا ابد به حالت غبطه می خورم.

شهید

 



[ سه شنبه 91/8/9 ] [ 10:50 صبح ] [ علمدار ولایت ] [ نظرات () ]

 

 

دکتر طریق السوادان آیاتی را در قرآن مجید پیدا کرده‌ است که قید می‌کند موضوعی برابر با موضوعی دیگر است، مثلاً مرد برابر است با زن.

گرچه این مسئله از نظر صرف‌و‌نحو دستوری بی‌اشکال است اما واقعیت اعجاب‌آور این است که تعداد دفعاتی که کلمه مرد در قرآن دیده می‌شود 24 مرتبه و تعداد دفعاتی که کلمه زن در قرآن دیده می‌شود هم 24 مرتبه است، درنتیجه، نه تنها این عبارت از نظر دستوری صحیح است، بلکه از نظر ریاضیات نیز کاملاً بی‌اشکال است، یعنی 24=24.

با مطالعه بیشتر آیات مختلف، او کشف نموده‌است که این مسئله درمورد همه چیزهایی که در قرآن ذکر شده این با آن برابر است، صدق می‌کند. به کلماتی که دفعات به‌کار بستن آن در قرآن ذکر شده، نگاه کنید:

دنیا 115 / آخرت 115

ملائک 88 / شیطان 88

زندگی 145 / مرگ 145

سود 50 / زیان 50

ملت (مردم) 50 / پیامبران 50

ابلیس 11 / پناه جستن از  شر ابلیس 11

مصیبت 75 / شکر 75

صدقه 73 / رضایت 73

فریب خوردگان (گمراه شدگان) 17 / مردگان (مردم مرده) 17

مسلمین 41 / جهاد 41

طلا 8 / زندگی راحت 8

جادو 60 / فتنه 60

زکات 32 / برکت 32

ذهن 49 / نور 49

زبان 25 / موعظه (گفتار، اندرز) 25

آرزو 8 / ترس 8

آشکارا سخن گفتن (سخنرانی) 18 /  تبلیغ کردن 18

سختی 114 / صبر114

محمد (صلوات الله علیه) 4 / شریعت (آموزه های حضرت محمد (ص) 4

مرد 24 / زن 24



همچنین جالب است که نگاهی به دفعات تکرار کلمات زیر در قرآن داشته باشیم:

نماز 5،   ماه 12، روز 365

دریا  32، زمین (خشکی) 13

دریا +  خشکی = 45=13+32

دریا = %1111111/71= 100 × 45/32

خشکی = % 88888889/28 = 100 × 45/13

دریا + خشکی = % 00/100

دانش بشری اخیراً اثبات نموده که آب 111/71% و خشکی 889/28 %  از کره زمین را فراگرفته است.

آیا همه اینها اتفاقی است؟

سوال اینجاست که چه کسی به حضرت محمد (صلوات الله علیه) اینها را آموخته است؟ قرآن هم دقیقاً همین را بیان می‌کند.


 

 


[ شنبه 91/8/6 ] [ 6:9 عصر ] [ علمدار ولایت ] [ نظرات () ]

آخرین مناجات حسین بن علی علیه‏ السلام

بنابه نقل شیخ الطائفه، شیخ طوسی، در مصباح‏ المتهجد و مرحوم سیدبن طاووس در اقبال، امام حسین بن علی علیه‏السلام در آخرین دقایق زندگیش چشم‏ها را باز کرد و به سوی آسمان متوجه گردید و برای آخرین بار با پروردگار خویش، چنین مناجات و راز و نیاز نمود:

«اَللّهُمَّ مُتَعالیَ الْمَکانِ عَظِیمَ الْجَبَرُوتِ شَدِیدَ الِمحالِ عَنِّی غَنِیٌّ عَنِ الْخَلائِقِ عَرِیضُ الْکِبْرِیاءِ قادِرٌ عَلی ما تَشاءُ قَرِیبٌ الرَّحْمَةِ صادِقُ الْوَعْدِ سابِغُ النِّعْمَةِ حَسَنُ الْبَلاءِ قَرِیبٌ اِذا دُعیتَ مُحِیطٌ بِما خَلَقْتَ قابِلُ التَّوْبَةِ لِمَنْ تابَ اِلَیْکَ قادِرٌ علی ما اَرَدْتَ تُدْرِکُ ما طَلَبْتَ شَکُورٌ اِذا شُکرْتَ ذَکُورٌ اِذا ذُکِرْتَ اَدْعُوکَ مُحْتاجاً وَاَرْغَبُ اِلَیْکَ فَقِیراً وَاَفْزعُ اِلَیْکَ خائِفاً وَاَبْکِی مَکْرُوباً وَاَسْتَعِینُ بِکَ ضَعِیفاً وَاَتَوَکَّلُ عَلَیْکَ کافِیاً اَللّهُمَّ احْکُمْ بَیْنَنا وَبَیْنَ قَومنا فَاِنَّهُمْ غَرُّونا وَخَذَلُونا وَغَدَرُوا بِنا وَقَتَلُونا وَنَحْنُ عِتْرَةُ نَبِیِّکَ وَوُلْدُ حَبِیبِکَ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه وآله وسلم الَّذِی اصْطَفَیْتَهُ بِالرِّسالَةِ وَأتْمَنْتَهُ الْوَحْیِ عَلَی فَاجْعَلْ لَنا مِنْ اَمْرِنا فَرَجاً وَمَخْرَجاً یا اَرْحَمَ الراحِمینَ.

...صَبْراً عَلی قَضائِکَ یا رَبِّ لا اِلهَ سِواکَ یا غِیاثَ‏الْمُسْتَغیثین مالِی رَبُّ سِواکَ وَلا مَعْبُودٌ غَیْرکَ صَبْراً عَلی حُکْمِکَ یا غِیاثَ مَنْ لا غِیاثَ لَهُ یا دائِماً لا نَفادَ لَهُ یا مُحْیِی الْمَوتی یا قائِماً عَلی کُلِّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ اُحْکُمْ بَیْنی وَبَیْنَهُمْ وَاَنْتَ خَیْرُالْحاکِمینَ».

ترجمه :

«ای خدایی که مقامت بس بلند، غضبت شدید، نیرویت بالاتر از هر نیرو؛ تو که از مخلوقات خویش مستغنی هستی و در کبریا و عظمت فراگیر، به آنچه بخواهی توانا، رحمتت به بندگانت نزدیک، وعده‏ات صادق، نعمتت شامل، امتحانت زیبا، به بندگانت که تو را بخوانند نزدیک هستی و بر آنچه آفریده‏ای احاطه داری و هرکس که از در توبه درآید پذیرایی، آنچه را که اراده کنی توانایی، آنچه را که بخواهی درک توانی کرد، کسی را که شکرگزار تو باشد شکرگزاری، یاد کننده‏ات را یادآوری، من تو را خوانم که نیازمند توأم و به سوی تو روی آرم که درمانده توأم، ترسان به پیشگاهت فزع می‏کنم، غمگین دربرابرت می‏گریم، از تو مدد می‏طلبم که ناتوانم، خود را به تو وامی‏گذارم که بسنده‏ای، خدایا! در میان ما و قوم ما داوری کن که آنان از راه مکر و حیله وارد شدند و دست از یاری ما برداشتند وما را که فرزندان پیامبر و حبیب تو محمد صلی الله علیه وآله وسلم هستیم به قتل رسانیدند، پیامبری که به رسالت خویش انتخاب نموده وامین و حیش قرار داده‏ای، ای خدا! ای مهربانترین! در حوادث، بر ما گشایش و در پیشامدها، برما خلاصی عنایت کن».

امام علیه‏السلام مناجات خویش را با این جملات به پایان رسانید:

«در مقابل قضا و قدر تو شکیبا هستم، ای پروردگاری که بجز تو خدایی نیست. ای فریادرس دادخواهان که مرا جز تو پروردگاری و معبودی نیست. بر حکم و تقدیر تو صابر و شکیبا هستم. ای فریادرس آنکه فریادرسی ندارد، ای همیشه زنده‏ای که پایان ندارد. ای زنده‏کننده مردگان. ای خدایی که هر کسی را با اعمالش می‏سنجی، در میان من و این مردم حکم کن که تو بهترین حکم کنندگانی».

امام حسین


[ یکشنبه 91/7/23 ] [ 12:46 عصر ] [ علمدار ولایت ] [ نظرات () ]

دست نوشته شهید چمران را درباره وزارتش (( راستی چه حکمتی است که عارفی وارسته از دنیا که سراسر وجودش عشق و محبت است به فرماندهی نظامی گمارده می شود و چنین روح لطیفی اسلحه به دست می گیرد و در میان غرش تانک ها و  خروش مسلسل ها به استقبال شهادت می رود و بزرگترین نیروهای متمرکز ضد انقلاب را متلاشی می کند. این فقط در سرزمین انقلاب اسلامی ایران ممکن است اتفاق بیفتد و فقط ایدئولوژی اسلامی است که می تواند چنین انسانی هایی را خلق کند. متفکرین دنیا می گفتند حاکم باید فیلسوف باشد من اضافه می کنم که فرمانده نظامی باید عارف باشد ))

 

شهید چمران


[ جمعه 91/6/24 ] [ 11:28 صبح ] [ علمدار ولایت ] [ نظرات () ]

بعضی در مورد گریه بر امام حسین می گویند. که معنای این گریه نامطلوب پنداشتن شهادت است. یعنی چون شهادت اتفاق ناگواری است ما برای شهید که این اتفاق برایش رخ داده است گریه می‌کنیم.
شادی کردن بر شهید در مسیحیت از بینش فردگرایی مسیحیت نشأت می گیرد و گریه کردن بر شهید به بینش جامعه گرای اسلامی بر می گردد. در اسلام گریه بر شهید توصیه شده است. لااقل در مذهب شیعه از مسلمات شمرده می شود.
برای تحلیل فلسفی این مطلب باید دانست که مرگ از نظر فردی امری مطلوب است یا نامطلوب؟ در جهان مکاتبی بودنده‌اند که نسبت روح و جسم را نسبت مرغ و قفس می‌دانستند و مرگ را رهایی از زندان تن می شمردند. نظر دیگر این است که مرگ نیستی و عدم است و زندگی هر چه باشد به مرگ و نیستی ترجیح دارد.
اما دیدگاه دیگر مرگ را عدم و نیستی نمی‌داند بلکه انتقال از جهانی به جهان دیگر می داند. و از سوی دیگر زندگی را مانند زندان و چاه و غیره نمی‌داند بلکه زندگی را به عنوان یک مدرسه و یا به عنوان یک مزرعه تصویر می کند.
مردمی که در مورد مرگ اینگونه فکر می کنند، اگر در زندگی توفیقی بدست نیاورده باشند و عمر خود را به بطالت گذرانده باشند. مرگ به هیچوجه برایشان امر مطلوب و خوبی نیست اما اگر کسی عملاً موفق باشد بدیهی است که علاقمند به بازگشت به وطن اصلی خود است.
اولیا‌ء الله هیچگاه آرزوی مرگ نمی‌کنند بلکه دنیا را محلی برای تلاش در مسیر لقا‌ء الله می دانند و همواره سعی دارند که با زندگی بیشتر اعمال بیشتری در مسیر کمال انجام دهند. می‌بینیم که در این نوع بینش مطلوب بودن مرگ در یک طرف با مبارزه با مرگ و درخواست طول عمر در طرف دیگر هیچ منافاتی ندارد.
اولیاء الله در دو صورت درخواست مرگ می‌کنند. یکی اینکه بدانند بیش از این پیشرفت نخواهند کرد علی بن الحسین علیها‌السلام می‌فرماید: الهی و عمرنی ما دام عمری بذله فی طاعتک فاذا کان مرتعاً للشیطان فأ قبضنی الیک ترجمه: خدایا مرا تا آنروزی زنده بدار که عمرم در راه اطاعت تو صرف می‌شود و اگر تبدیل به چراگاه شیطان شد، مرا به نزد خود ببر» دیگر آن که شهادت زیرا شهادت هم عمل است هم تکامل در حدیث نبویداریم که هر عملی بالاتر هم دارد به جز شهادت که کامل‌ترین مرحله است.
امیر‌المومنین علی علیه‌السلام در فاصله‌ی ضربت خوردن تا شهادت می فرماید:
والله ما نجأنی من الموت وارد کرهته و لا طا لع انکرته، کنت الا کقارب ورد و طالب وجد
به خدا قسم هیچ امر نکرده و خلاف انتظاری برای من رخ نداده است. همان رخ داده که می خواستم مثل من مثل کسی است که در شب تاریک به دنبال آب در صحرائی می گردد و ناگاه چاه آب یا سرچشمه‌ای پیدا می کند. و مثل من مثل جوینده‌ای است که به مطلوب خود نائل شده باشد. از جنبه‌ی فردی مرگ اگر بصورت شهادت باشد یک موفقیت است. اما از جنبه اجتماعی باید دید در اثر شهادت چه اتفاق‌هایی در زندگی اجتماعی می‌افتد و موضع‌گیری مردم جامعه در مورد فکر شهید چیست.
شهید با جامعه 2 رابطه دارد. 1- رابطه‌ی شهید که اگر زنده بود مردم از وجودش بهره می‌بردند. 2- رابطه‌ی جامعه با شهید به عنوان عاملی که بانیروهای مفسد مبارزه می‌کند.
بدیهی است از دیدگاه اول شهادت شهید، تأثرآور است. اما از جهت دوم شهادت یک امر مطلوب است چون شهید برای نابودی یک جریان نامطلوب برخاسته است. در واقع جامعه باید از حرکت شهید درس بگیرد و سعی کند با او هماهنگ شود و از دیدگاه شهید به دنیا بنگرد.

منابع:

مقاله شهید، مرتضی مطهری

شهید


[ چهارشنبه 91/6/8 ] [ 10:1 عصر ] [ علمدار ولایت ] [ نظرات () ]

مرگ بر اسرائیل

 

اسلام پیروز است

اسرائیل نابود است

 

 


[ جمعه 91/5/27 ] [ 10:35 صبح ] [ علمدار ولایت ] [ نظرات () ]
                                                                       
از بیل گیتس پرسیدند آیا ثروتمند تر از تو هم هست؟

در جواب گفت بله فقط یک نفر. پرسیدن ک?ی؟


 

در جواب گفت سالها پیش زمانی که از اداره اخراج شدم و تازه اندیشه ی طراحی مایکروسافت و تو ذهنم پی ریزی می کردم،در فرودگاهی درنیویورک قبل از پرواز چشمم به این نشریه ها و روزنامه ها افتاد. از تیتر یک روزنامه خیلی خوشم اومد،دست کردم توی جیبم که روزنامه رو بخرم دیدم که پول خورد ندارم و اومدم منصرف بشم که دیدم یک پسر بچه سیاه پوست روزنامه فروش وقتی این نگاه پر توجه من و دید گفت این روزنامه مال خودت بخشیدمش به خودت بردار برای خودت.

گفتم آخه من پول خورد ندارم گفت برای خودت بخشیدمش برای خودت.

سه ماه بعد بر حسب تصادف توی همون فرودگاه و همون سالن پرواز چشمم به یه مجله خورد دست کردم تو جیبم باز دیدم پول خورد ندارم باز همون بچه بهم گفت این مجله رو بردار برا خودت ،گفتم پسرجون چند وقت پیش یه روزنامه بهم بخشیدی.هرکسی میاداینجا دچار این مسئله میشه بهش میبخشی؟!
پسره گفت آره من دلم میخواد ببخشم از سود خودمه که میبخشم

به قدری این جمله و نگاه پسر تو ذهن من مونده که خدایا این برمبنای چه احساسی اینا رو میگه.

زمانی که به اوج قدرت رسیدم تصمیم گرفتم این فرد و پیدا کنم و جبران گذشته رو بکنم
گروهی تشکیل دادم بعد از 19 سال گفتم که برید و اونی که در فلان فرودگاه روزنامه میفروخت و پیدا کنید.یک ماه و نیم مطالعه کردند و متوجه شدند یک فرد سیاه پوسته که الان دربان یک سالن تئاتره. خلاصه دعوتش کردن اداره.

ازش پرسیدم من و میشناسی. گفت بله، جناب عالی آقای بیلگیتس معروفید که دنیا میشناسدتون.

سالها پیش زمانی که تو پسر بچه بودی و روزنامه میفروختی من یه همچین صحنه ای از تو دیدم

گفت که طبیعیه. این حس و حال خودم بود
گفتم میدونی چه کارت دارم، میخوام اون محبتی که به من کردی و جبران کنم
گفت که چطوری؟
گفتم هر چیزی که بخوای بهت میدم
(خود بیلگیتس میگه خود این جوونه مرتب میخندید وقتی با من صحبت میکرد)
پسره سیاه پوست گفت هر چی بخوام بهم میدی؟
گفتم هرچی که بخوای
گفت هر چی بخوام؟
گفتم آره هر چی که بخوای بهت میدم
من به 50 کشور افریقایی وام دادم به اندازه تمام اونا به تو میبخشم
گفت آقای بیل گیتس نمیتونی جبران کنی
پرسیدم واسه چی نمیتونم جبران کنم؟
پسره سیاه پوست گفت که :فرق من با تو در اینه که من در اوج نداشتنم به تو
بخشیدم ولی تو تو اوج داشتنت میخوای به من ببخشی و این چیزی رو جبران نمیکنه

بیل گیتس میگه همواره احساس میکنم ثروتمند تر از من کسی نیست
جز این جوان 32ساله مسلمان سیاه پوست!

بیل گیتس

[ جمعه 91/5/27 ] [ 10:16 صبح ] [ علمدار ولایت ] [ نظرات () ]

در آن ظلمت شب که سرما بی داد می کرد

پسرک زیر بارش برف و کور سوی نور مهتاب

کتاب خود را ورق ورق می ساخت

بهر گرمایی اندک

که شاید ذره ای جسم بی جانش گرم گردد و چشمان بی سویش لجظه ای بیشتر باز ماند

و چه بسیار انسانهایی که گرمای نفسشان بر شیشه پنجره ها نقش می بست

دریغ از آن که خدایی هم هست .


[ یکشنبه 91/3/21 ] [ 10:35 عصر ] [ علمدار ولایت ] [ نظرات () ]
امروزه بعضی از مردم مشرق زمین، یک «حس حقارت» در برابر کشورهای غربی در خود دارند و به دنبال این حس، چشم امید خود را به دروازه‌های کشورهای غرب دوخته‌اند و مردمان این سرزمین‌ها را، دارای فرهنگ غنی و تمدن برتر می‌دانند و با دستکم گرفتن فرهنگ هزار ساله، ارزشها و آداب و رسوم دیرینه سرزمین خویش، تمدن غرب را پیشتاز فرهنگ و اخلاق غنی می‌دانند.‏
غرب، با ایجاد این نقطه ضعف روانی در مردم شرق، پس مانده کالاها، اجناس، داروها و حتی لباس‌های کهنه خود را به شرق می‌فرستد. علاوه بر این کثافات و زشتی‌های فرهنگ خویش، که همان فیلم‌های مستهجن، مواد مخدر، مدهای بی ارزش، مصرف گرایی بی فایده و... را به این کشورها وارد می‌کند و فضای پاک و فرهنگ دیرینه سرزمین‌های شرقی را آلوده ساخته است.‏
مسئله اصلی این است که مردمی که چشم امید و تقلید خود را به ممالک دیگر دوخته است، دیگر تلاش و خیزشی برای توسعه و غنی سازی فرهنگ خود نخواهد کرد و آماده پذیرش واردات فنی، پزشکی و انواع مدهای زشت و مضحک از دیگر کشورها خواهد بود. در حالی که ما از پوشیدن لباس‌های محلی و رعایت آداب و رسوم محلی خویش خجالت می‌کشیم از درآوردن ظاهر و شمایل خود در قالب مدهای اروپایی و آمریکایی احساس برتری و مدرن بودن می‌نماییم. در حالی که هیچ دلیلی وجود ندارد که آن لباس‌ها و مدها را بهتر از لباس‌های محلی خود بدانیم.‏
ما آثار باستانی و تاریخی زیادی در کشورمان داریم، حتی به این آثار نیز توجهی نمی‌کنیم و آنها را نماد کهنگی و مغایر نوآوری می‌دانیم. زمانی توجه مردم شرقی به آثار و بناهای تاریخی خود جلب می‌شود که به امضا و تائید غربی‌ها و سازمان‌های فرهنگی و باستانی آنها در بیاید. زمانی که مثلاً فلان بازار تاریخی کشورمان توسط یونسکو ثبت و تائید گشت، نظر ما به ارزش و اعتبار این بناها جلب می‌گردد، در صورتی که تمامی آثار، بناها و آداب و رسوم تاریخی سرزمین مان با ارزش و در خور ستایش و توجه می‌باشد.‏
حتی در نامگذاری کودکان خود، انتخاب اسم بزرگان و پیشروان علمی و فلسفی این مرز و بوم را برای فرزندانمان، افتخار نمی دانیم ولی از انتخاب یک اسم خارجی بی معنی و متعلق به یک فرد بی سرو پا، استقبال می‌کنیم. حتی در زمینه مذهبی و دینی نیز زمانی که مسائل الهی و معنوی ما را کشیشان مسیحی تائید کنند در نظر ما مهم می‌نماید.‏اینکه این دیدگاه و اندیشه اشتباه از کجا به سرزمین‌های شرقی رخنه و نفوذ کرده است جای بحث و موشکافی دقیقی است و باید روند تاریخی این قضایا از شروع جنگ‌های صلیبی، وقوع انقلاب صنعتی و رنسانس در غرب و پیشینه تاریخی حکومت‌های شاهنشاهی و سلطنتی در شرق مورد بررسی گردد.‏برای پایان دادن به این نوع حس عقب ماندگی و برتر انگاری تمدن غرب، برخی دیدگاهها بیانگر این اندیشه است که ما باید تمامی تلاش خود را برای صنعتی کردن و توسعه اقتصادی کشور نماییم، تا با کشورهای صنعتی غرب همردیف شویم. در حالی که آنها در یک گوشه متوقف نشده‌اند که ما بدویم و به آنها برسیم. ابتدائاً ما باید استقلال روحی و فکری ملی را در خود زنده کرده و روح غرب زدگی را نابود کنیم و تمام تلاش خود را برای به کارگیری سرمایه‌های ملی و ذخایر علمی شرق، با همتی مضاعف و با رعایت صرفه جویی نماییم. در این راستا مهم ترین کار این است که نسل جدید و جوان را با افتخارات تاریخی و فرهنگ غنی و دیرینه سرزمین خود آشنا نماییم.‏
غرب زدگی

[ سه شنبه 91/3/2 ] [ 1:51 عصر ] [ علمدار ولایت ] [ نظرات () ]

ما به دنبال جامعه یی هستیم که در آن،دنیا وآخرت ،ماده و معنا،علم و دین ،عدالت و بروز رشد استعداد های در کنار یکدیگر مورد توجه باشد. البته برای رسیدن به چنین جامعه یی، تلاش و مجاهدت لازم است؛این کار بزرگی است که جز با اراده ی قوی یک ملت و به طور مستمر و در طول زمان به دست نمی آید.

امام


[ دوشنبه 91/2/25 ] [ 3:51 عصر ] [ علمدار ولایت ] [ نظرات () ]
<      1   2   3   4   5   >>   >
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
امکانات وب


بازدید امروز: 17
بازدید دیروز: 14
کل بازدیدها: 113582